استعدادهای اضافی انسان گواه برا ادامه او هستند(ابوسعیدنیازی هشترودی)
| ||
|
با يكى از دوستان خوبم بر سر سفره نشسته بوديم. او به پياز علاقه داشت و به خوردن آن مشغول بود. كودكى در آن جا بود، مقدارى از آن پياز را دهان گذاشت. اشكش سرازير شد و زبانش سوخت و آن را رها كرد. دوستم خنديد; خنده اى پربار و پر از برداشت; كه عده اى به خاطر جهتى از چيزهايى مى گذرند، اما عده اى ديگر، همان چيز را به همان خاطر مى خواهند. آن تيزى و تندى كه كودك را فرارى كرده، مرا به سوى خود كشانده است و سپس ادامه داد در برابر سختى ها و ناراحتى ها عده اى به همان خاطر كه ما فرار مى كنيم، به استقبال مى روند و از سختى ها بهره مى گيرند. همان دردها و فشارها كه ما را از پاى در مى آورد، همان ها به عنوان پا، عامل حركت و پيشرفت و ورزيدگى عده اى مى شود.
ـ مسؤوليت و سازندگى، ج 1، ص 109 ـ 110
موضوعات مرتبط: برچسبها: یك روز صبح با صداى استارت ماشينى از خواب بيدار شدم. استارت مداوم بود و جرقه ها زياد و مايع قابل احتراق; اما با اين وصف حركتى نبود و پيشرفتى نبود.
من به ياد جرقه هايى افتادم كه در زندگى خودم مدام سر مى كشيدند. و به ياد استعدادهايى افتادم كه قابل سوختن بودند. و به ياد ركود و توقفى افتادم كه با اين همه جرقه و استعداد گريبان گيرم بوده است. در اين فكر رفتم كه ببينم نقص از كجاست كه شنيدم راننده مى گويد بايد هلش داد. هوا برداشته است. و همين جواب من بود. هنگامى كه هواها وجود مرا در بر مى گيرند و دلم را هوا بر مى دارد، ديگر جرقه ها برايم كارى نمى كنند و اگر مى خواهم به راه بيافتم بايد هلم بدهند و ضربه ام بزنند و راهم بيندازند تا آن همه استعداد راكد نماند موضوعات مرتبط: برچسبها: |
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |